فصل فصل فاصله هاست و حصارهای جدایی بلندند و ساکت درد آلوده آی مردمان شعر و شادی و شراب بیایید در عالم مستی و راستی همدیگر را ببخشیم بیایید باور کنیم که شب های تنهایی سردند و ساکت و راز آلوده چندی است مردمان جهالت در خانه های فرسوده پنجره ها را بر روی آمد خورشید بسته اند